تو ترکم کردی
پارت۲۳
ویو ادمین:
نامجون بادیگاردا رفتن و نارا فقط با دوتا از بادیگاردا اونجا بود دیگه باید سوار میشد اما دو دل بود نمیتونست انتخواب کنه
ویو نارا:
واقعا نمیتونم انتخواب کنم من دایی جیهو رو دوست دارم اما داداشمم خیلی دوست دارم دلم براش تنگ میشه یعنی واقعا باید برم؟اما داداشم چی میشه اون خیلی دوستم داره یه لحظه تمام این مدت که پیش داداشم بودم اومد جلوی چشمام همه خاطراتم باهاش وای خدا چیکار کنم نه من نمیتونم برم باید پیش داداشم باشم من اونو خیلی دوست دارم
ب. خانم دیرتون شده
+نه من نمیرم آلمان
ب.چی پس کجا میرید؟
+برمیگردم میش داداشم
ب.واقعا
اوهوم
ب.خیلی خب
سوارشو باید برگردم
ب.چشم
ویو ادمین:
نارا حالا انتخواب خودشو کرده بود نمیخواست برادرشو از دست بده و بحای رفتن به آلمان بره پیش اون اما نگران بود که نامجون اونو نخواد تمام مدت به این موضوع فکر کرد و بالاخره رسید به عمارت
خیلی خب من میرم
ب. بفرمایید
(داخل عمارت)
اج.نارا تو اینجا چیکار میکنی؟
اجوما من تصمیمم رو گرفتم میخوام پیش داداش دامجون بمونم
اج.واقعا
آره
اج.خیلی خوبه حتما از شنیدنش خ شحال میشه
الان حال داداشم چطوره؟
اج.اصلا خوب نیست بخاطر اینکه داشتی میرفتی خیلی گریه کرد
+ای وای همش بخاطر منه
اج.اشکال نداره الان برو پیشش خوشحال میشع
+باشه خب کجاست
اج.توی اتاقشه
+خیلی خب من میرم پیشش
اج.باشه دخترم
ویو نارا:
الهی بمیرم برای داداشم خیلی گناه داره بیچاره اون واقعا ناراحت بود که من داشتم میرفتم پس واقعا دوستم داره آروم رفتم جلوی اتاقش و در زدم
تق تق تق
ن. از اینجا برین
*نارا آروم درو باز میکنه میره تو و در و میبنده*
ن. مگه نگفتم برین*عربده و عصبی*
+یعنی منم نیام پیشتون
ن. ن....نارا تویی
آره داداش
ن. اینجا چیکار میکنی؟
+اومدم پیشتون دیگه
ن.یعنی نمیری آلمان؟
نه میخوام پیش شما بمونم البته اگر اجازه میدید
ن.قربونت برم چرا اجازه ندم از خدامه تو پیسم باشی
+مرسی داداشی
ن. خواهش میکنم بدو بیا بغلم
*همو بغل میکنن*
ن. خیلی ترسیده بودم که از پیشم بری
+داداش من متاسفم که خواستم برم اما الان قول میدم همیشه پیشتون باشم
ن. مرسی عزیزم اشکال نداره ممنونم که برگشتی
+خواهش میکنم داداش
ن. نارا تو دیگه نمیری
نه همیشه پیشتونم
ن. مرسی فدات بشم
خواهش،میکنم خدا نکنه
ن. راستی نارا من بابت کارایی که کردم عذرمیخوتم میتونی منو بلخشی؟
+البته داداش
ن.ممنون خب بیا بریم ناهار بخوریم
+باشه بریم
(فلش بک به بعد ناهار)
ن. سیر شدی عزیزم
+آره داداش
ن. خیلی خب
داداش
ن.جانم
میگم با کلارا چیکار کردی؟
ن.اون هرزه رو شکنجه دادم بعدم از عمارت پرتش کردم بیرون
+جدی
ن.اوهوم
یکم زیاده روی نکردی؟
ن. نه برای چی حقش بود
+خب چرا این کارو کردی؟
ن. تا اون باشه خواهر منو اذیت نکنه
+باشه
ن. راستی نارا من خیلی متاسفم
+برای چی
ن. برای ایکه اذیتت کردم
اشکال نداره داداش بخشیدت
ن.مرسی
خواهش
(فلش بک به شب)
+من میخوام برم بخوابم
ن.باشه عزیزم برو
داداش
ن.جانم
میشه پیش هم بخوابیم لطفا
ن.حتما عزیز دلم بیا بریم
مرسی فقط تو اتاق کدوممون
ن. میریم تو اتاق من
چشم
ن. آفرین
(فلش بک به اتاق نامجون)
ن. خیلی خب بیا پتو روهم بنداز روت
چشم داداش
ن.بله
میشه بغلم کنین
ن.حتما عزیزم بیا
مرسی
ن.خواهش میکنم
داداش خیلی دوست دارم شب بخیر
ن. منم دوست دارم عزیزم شب بخیر
*همو بغل میکنن و میخوابن*
ادامه دارد....
ببخشید دیر شد
ویو ادمین:
نامجون بادیگاردا رفتن و نارا فقط با دوتا از بادیگاردا اونجا بود دیگه باید سوار میشد اما دو دل بود نمیتونست انتخواب کنه
ویو نارا:
واقعا نمیتونم انتخواب کنم من دایی جیهو رو دوست دارم اما داداشمم خیلی دوست دارم دلم براش تنگ میشه یعنی واقعا باید برم؟اما داداشم چی میشه اون خیلی دوستم داره یه لحظه تمام این مدت که پیش داداشم بودم اومد جلوی چشمام همه خاطراتم باهاش وای خدا چیکار کنم نه من نمیتونم برم باید پیش داداشم باشم من اونو خیلی دوست دارم
ب. خانم دیرتون شده
+نه من نمیرم آلمان
ب.چی پس کجا میرید؟
+برمیگردم میش داداشم
ب.واقعا
اوهوم
ب.خیلی خب
سوارشو باید برگردم
ب.چشم
ویو ادمین:
نارا حالا انتخواب خودشو کرده بود نمیخواست برادرشو از دست بده و بحای رفتن به آلمان بره پیش اون اما نگران بود که نامجون اونو نخواد تمام مدت به این موضوع فکر کرد و بالاخره رسید به عمارت
خیلی خب من میرم
ب. بفرمایید
(داخل عمارت)
اج.نارا تو اینجا چیکار میکنی؟
اجوما من تصمیمم رو گرفتم میخوام پیش داداش دامجون بمونم
اج.واقعا
آره
اج.خیلی خوبه حتما از شنیدنش خ شحال میشه
الان حال داداشم چطوره؟
اج.اصلا خوب نیست بخاطر اینکه داشتی میرفتی خیلی گریه کرد
+ای وای همش بخاطر منه
اج.اشکال نداره الان برو پیشش خوشحال میشع
+باشه خب کجاست
اج.توی اتاقشه
+خیلی خب من میرم پیشش
اج.باشه دخترم
ویو نارا:
الهی بمیرم برای داداشم خیلی گناه داره بیچاره اون واقعا ناراحت بود که من داشتم میرفتم پس واقعا دوستم داره آروم رفتم جلوی اتاقش و در زدم
تق تق تق
ن. از اینجا برین
*نارا آروم درو باز میکنه میره تو و در و میبنده*
ن. مگه نگفتم برین*عربده و عصبی*
+یعنی منم نیام پیشتون
ن. ن....نارا تویی
آره داداش
ن. اینجا چیکار میکنی؟
+اومدم پیشتون دیگه
ن.یعنی نمیری آلمان؟
نه میخوام پیش شما بمونم البته اگر اجازه میدید
ن.قربونت برم چرا اجازه ندم از خدامه تو پیسم باشی
+مرسی داداشی
ن. خواهش میکنم بدو بیا بغلم
*همو بغل میکنن*
ن. خیلی ترسیده بودم که از پیشم بری
+داداش من متاسفم که خواستم برم اما الان قول میدم همیشه پیشتون باشم
ن. مرسی عزیزم اشکال نداره ممنونم که برگشتی
+خواهش میکنم داداش
ن. نارا تو دیگه نمیری
نه همیشه پیشتونم
ن. مرسی فدات بشم
خواهش،میکنم خدا نکنه
ن. راستی نارا من بابت کارایی که کردم عذرمیخوتم میتونی منو بلخشی؟
+البته داداش
ن.ممنون خب بیا بریم ناهار بخوریم
+باشه بریم
(فلش بک به بعد ناهار)
ن. سیر شدی عزیزم
+آره داداش
ن. خیلی خب
داداش
ن.جانم
میگم با کلارا چیکار کردی؟
ن.اون هرزه رو شکنجه دادم بعدم از عمارت پرتش کردم بیرون
+جدی
ن.اوهوم
یکم زیاده روی نکردی؟
ن. نه برای چی حقش بود
+خب چرا این کارو کردی؟
ن. تا اون باشه خواهر منو اذیت نکنه
+باشه
ن. راستی نارا من خیلی متاسفم
+برای چی
ن. برای ایکه اذیتت کردم
اشکال نداره داداش بخشیدت
ن.مرسی
خواهش
(فلش بک به شب)
+من میخوام برم بخوابم
ن.باشه عزیزم برو
داداش
ن.جانم
میشه پیش هم بخوابیم لطفا
ن.حتما عزیز دلم بیا بریم
مرسی فقط تو اتاق کدوممون
ن. میریم تو اتاق من
چشم
ن. آفرین
(فلش بک به اتاق نامجون)
ن. خیلی خب بیا پتو روهم بنداز روت
چشم داداش
ن.بله
میشه بغلم کنین
ن.حتما عزیزم بیا
مرسی
ن.خواهش میکنم
داداش خیلی دوست دارم شب بخیر
ن. منم دوست دارم عزیزم شب بخیر
*همو بغل میکنن و میخوابن*
ادامه دارد....
ببخشید دیر شد
- ۸.۱k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط